عبد کریم
يا محسنُ بحق الحسن،عجل لوليک الفرج
پنج شنبه 1 تير 1396برچسب:مدح مولا علی, :: 3:16 ::  نويسنده : عبد کریم

علی از عالم بالا علی بود

علی از ابتدا مولا علی بود

بداند دشمن وجه خداوند

تمام خلقت ما با علی بود

اگر دارد مقام و رتبه ای نوح

دلیلش گفتن یک یا علی بود

چه گویم در مقام این دلاور

تمام حاصل زهرا علی بود

نبی درباره ی معراج میگفت

تمام صحبت آنجا علی بود

شب معراج دیدم ایهاالناس

ملائک را فقط نجوا علی بود

چه گویم از مقاماتش که دیدم

علی و عالی و اعلا علی بود

به هر منزل که میرفتم در آنجا

ولی و والی و والا علی بود

بدانید ای تمام خلق عالم

امیر و حاکم عقبا علی بود

بداند دشمن بیچاره ی او

ندای حی سبحان یا علی بود

خوشا آنکه گرفتار علی شد

تمام عمر خود را با علی بود

که معیار و حساب روز محشر

به دست حضرت مولا علی بود

نگفتی از خودت اشعار ای(عبد)

یقین رزاق این نجوا علی بود

 

مدال نوکریت یا حسن جان

برای من دلیل اعتبار است

 اگر خوانی مرا کلب سرایت

خدا داند که بر من افتخار است

جمعه 28 خرداد 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار, :: 1:3 ::  نويسنده : عبد کریم

حتما دلیلی دارد این دوری و هجران

چون ما گذشتیم از شما ،بسیار آسان

گر روی عهد خود همه بودیم محکم

حتما میامد ، حاجت چشم انتظاران

پنج شنبه 27 خرداد 1395برچسب:مدح,امام,حسن,علیه,السلام, :: 22:18 ::  نويسنده : عبد کریم

زبان لکنت گرفته در مقامت /شباب اهل جنت،روح ایمان

بُود مقصود من مدح و ثنایت /مدد کن ای شهنشاه کریمان

کریمی و گدا بسیار داری /گدایی درت اوج کمال است

مرا هم از کرم سیراب گردان /دلم شیدای لبخند وصال است

مرا با سوز عشقت پروراندی /ز لطف تو یقین اینجا رسیدم

مرا دوری ز نامت مرگ باشد /احد هستی و مانندت ندیدم

دل من را به یک نیمه نگاهت /گرفتار جمال و روی خود کن

ندیدم خیری از دوری رویت ‌/مرا هم پاسبان کوی خود کن

تویی معبود و دین و قبله گاهم /حرم داری میان قلب شیدا

زمین صحنت،فلک هم گنبد تو /مرا بنویس، از زُوّار زهرا

صفات بی شماری در مقامت /ولی از فاطمه دل میبری تو

تو زهرایی ترین فرد جهانی /عزیز قلب و جان مادری تو

یقین مدح شما کار کسی نیست /به جز زهرا و حیدر، ذات منان

مرا هم جان عبدالله و قاسم /اسیر و (عبد) درگاهت بگردان

جمعه 21 خرداد 1395برچسب:اشعار,فراق,و,انتظار, :: 14:9 ::  نويسنده : عبد کریم

باز اين غروب جمعه آمد ،يارِ مانيست /مولای عالم دلبر و دلدار مانيست

آقا کسی قلباً هوايت را ندارد /حتی نميگود کسی غم خوار مانيست

مولا قسم بر پهلوی بشکسته بازآ /يادت ميان اين دل و افکار مانيست

ما حزب باديم و طرفدارنِ غيريم /حضرت يقين راضی به اين کردار ما نيست

اصلا دگر عادی شده دوری ز رويت /آقا دگر اين انتظارت کار مانيست

چون منتظر، مجنون ديدار نگار است /ما يادمان رفته چرا سردار مانيست

ما مدعی هستيم و از اخلاص دوريم /ای وای بر ما شيعيان، دلدار مانيست

جمعه 21 خرداد 1395برچسب:مدح,حضرت,قاسم,علیه السلام, :: 8:25 ::  نويسنده : عبد کریم

روزی جهان نیست فقط بر زَر و ثروت

روزی حقیقی است یقین عشق تو قاسم

جمعه 21 خرداد 1395برچسب:مدح,حضرت,قاسم,علیه السلام, :: 8:18 ::  نويسنده : عبد کریم

عسل بارد ز شهدِ نامِ قاسم /عجب نام قشنگ و دلربایی

غلام درگهش عبد خداوند /کند بر قلب عُشاقش خدایی

دلیلِ مستیِ ما روی قاسم /جمالی که دلیل لُکنتم شد

اگر گفتم سگ درگاه اویم /خدا داند دلیل عزتم شد

مرا ماه رخ زیبای قاسم /به راه عشق و ایمان آشنا کرد

دلیلش سجده بر ماهِ رخش بود /اگر این قلب و دل یاد خدا کرد

دل من از ازل مجنون قاسم /خوشم زین عشق فرزند کرامت

تمام آرزویم من همین است /که باشم تا ابد (عبد) و غلامت

دو شنبه 17 خرداد 1395برچسب:مدح, ماه داماد کربلا, :: 13:45 ::  نويسنده : عبد کریم

قاسمُ الارزاقی و من هم گرفتار توام /از همان روز ازل مدهوش ديدار توام

پسر مه رویِ ارباب حسن،يا قاسم /تا نفس هست يقين عبد بدهکار توام

نگهم خورد به يک رُخ ،که تمثال شماست /من ز آن روز دگر، عاشق بيمار توام

تو کريم ابن کريمی و شاهنشاهه دلم /تا نفس هست کريما من هوادار توام

اين هم از لطف خودت بر منِ سائل بوده /که به اين مفتخرم من سگ دربار توام

سرخوشم گشته پناهم کنج ميخانه ی تو /جلوه و مظهر حق عاشق ديدار توام

سيزده ساله ای و ساقی لشکر به تو گفت /تو بزن ضربه که من عاشق پيکار توام

تو نگه به ما نکردی و فقط بخشيدی /ساجد اين کَرم و بخشش بسيار توام

برود هر که دلش خواست پی حور و بهشت /من که مجنون همين چرخش پرگار توام

که مدبر تويی و قاسم الارزاق تويی /و تو معبود دلی،قبله ی عشاق تويی

دو شنبه 17 خرداد 1395برچسب:مدح, امام حسن علیه السلام, :: 13:42 ::  نويسنده : عبد کریم

اگر دارد سلیمان ملک و دربان

یقیناً رفته در کوی کریمان

به حال سجده ذکری گفته بر لب

غلامم بر سرایت یا حسن جان

سه شنبه 11 خرداد 1395برچسب:يا , مهدي , :: 10:52 ::  نويسنده : عبد کریم

پای اين حرف که ما، در پیِ عصمت باشيم /همچو زهرای بتول ،جان خودش کرد نثار

نکند رها کنيم،امامِ خود مهدی را /که شود ظلمتِ آن روز سقيفه تکرار

هر چه عشق است خدا در رُخِ او ريخته است

قاسم ابن الحسن است،دلبرِ ارباب حسين

شنبه 8 خرداد 1395برچسب:اشعار ,فراق, انتظار, :: 9:10 ::  نويسنده : عبد کریم

نامت که به لب باشد /حال دلِ من خوب است

بی ياد تو ای آقا /هر دم دلم آشوب است

از بس که کريمی تو /من هم به تو مينازم

ردّم مکن اي آقا /من عاشق پروازم

پرواز حقيقي هست /ذکر و دم يا مهدي

عشق است همين جمله /دور از همه با مهدي

حال دلم اين ايام /آشفته و محزون است

حرفش همه جا پيچيد /مهدي چه دلش خون است

دل خون شدنت آقا /بي رحمي ما باشد

تا کي پي اغياريم /ارباب جدا باشد

ما حضرت مهدي را /از صحنه به در کرديم

ما ناخلفيم آقا /ظلمي به پدر کرديم

برگردو بيا آقا /اوضاع بدي داريم

تا روز ظهور تو /حبس ابدي داريم

دور از تو شدن يعني /رسوايي و ويراني

من را بخر اي آقا /هر چند به ارزاني

من سرخوشم از اينکه /نام تو به لب دارم

برگرد اباصالح /اي گرمي بازارم



ادامه مطلب ...
شنبه 8 خرداد 1395برچسب:اشعار ,فراق, انتظار, :: 9:8 ::  نويسنده : عبد کریم

سلايق بر حقايق جانشين است

دليل غربت مولا همين است

حقيقت نام مهدی هست و عشقش

غلامِ درگهِ او برترين است

جمعه 7 خرداد 1395برچسب:اشعار ,فراق, انتظار, :: 11:30 ::  نويسنده : عبد کریم

بيا تا زير پايت گُل فشانيم

به پيشت راز اين دل را بخوانيم

تو هستی با خبر از راز اين دل

مدد کن تا غلام تو بمانيم

پنج شنبه 6 خرداد 1395برچسب:شب ,جمعه, کربلا, :: 14:21 ::  نويسنده : عبد کریم

يک حرم دارد حسين ابن علی فوق جنان

پر کشد سمت حرم دلهای جمع عاشقان

برترين لذت خدا داند همين يک جمله است

يک شب جمعه حرم، با مهدي صاحب زمان

يار بر روی لبم جام عسل ميريزد /از صدای قدمش شعر و غزل ميريزد

نام او عقده گشای دل ديوانه ی ماست /خود جبريل اسير دَم مستانه ی ماست

علت مستیِ ما نام رقيه خاتون /دختر حضرت ارباب الفبای جنون

هر چه دارم ز کرامات همين شه بانوست /پای نامش بدهم جانِ خودم اين نيکوست

برود منکر او چشم خودش باز کند /که چو مريم به کنيزي درش ناز کند

يک نخ چادر او حبل متين است و صراط /راه بي راهه مرو،نام رقيه است حيات

سائل درگه او منتخب عباس است /و يقين حضرت سردار به او حساس است

تخت فرماندهيش دوش علمدار حرم /خاک پایِ  قدم نوکر او تاج سرم

تا ابد سائل درگاه و درش مي مانم /شادی قلب حسين ز دخترش مي خوانم

بگذار آدميان سرخوش دنيا باشند /يا که در دام رخِ حوریِ عقبا باشند

من به سگ بودن درگاه شما مفتخرم /جنت و دلخوشيم گوشه ی ايوانِ حرم

حرمت روزی ما کن ،به دلم عشقِ ظهور /عمه ی حضرت مهدی، باعث خير و سرور

سه شنبه 4 خرداد 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار, :: 11:44 ::  نويسنده : عبد کریم

ای تمام آرزوهايم بيا و درد را درمان نما

کين دلم ديگر ندارد، تابِ اين رنج و بلا

خوب ميدانم،که من هستم، دليلِ غيبتت

تو کرم کن خاطرِ لبخند مادر جان بيا

برهان نميخواهد دگر ايمان رقيه است /کوری چشمِ منکرش قرآن رقيه است

بايد دهان هرزه گو را ما ببنديم /بر کلّ اين عالم فقط سلطان رقيه است

جانم فدای نوکران درگه او /بر قلب هر شيعه يقين جانان رقيه است

صد مريم و صد آسيه بر گِرد کويش /استاد درس موسیِ عمران رقيه است

او عاشقی چون حضرت عبّاس دارد /قطعا دليل کوری عُدوان رقيه است

باب الحوائج باشد و او قدرت الله /وجهی ز نور حضرت رحمان رقيه است

او عمه جان حضرت صاحب زمان است /پس قبله گاه و دختر سلطان رقيه است

بگويد گر کسی ديده به عالم /گلي زيباتر از لبخند مهدی

بُود در اوج آزادی و عزّت /غلامی که بُود در بند مهدی

گرفتار جمال دلربايت /بُود هر کس که دلبر ميشناسد

چه خواهد آنکه ديده ماه رويت /يقين گوهر شناس ،زَر ميشناسد

امير عالمی و مهربانی /چگونه وصفتان گويم،کريما

تو تفسيري به تکبير و به توحيد /شمایي نور مطلق ،ای رحيما

ندارد عالمی سيمای ماهت /يقين يوسف بُود مخلوق دستت

به تيغِ ابروان جانم به در کن /سر و جانم فدایِ ناز شصتت

مرا يک باده از دست خودتت دِه /که تا روز قيامت مست باشم

دگر فکرم فقط پيش تو باشد /ز روی دلکشت سرمست باشم

مرا يک جرعه از جام يقين ده /که دل مجنونِ سيمای تو گردد

مرا با گوشه چشمت نظر کن /که رام چشم شهلایِ تو گردد

پسر حضرت ليلايی و ليلای منی /به خداوند شما جنت الاعلای منی

عشق اين دل شده ديدار جمالت آقا /حضرت اکبر ليلا همه دنيای منی

پسر ارشد ارباب، علی اکبر جان /افتخارم شده که سرور و آقای منی

دل سرمست من از چهره ی پيغمبری ات /حضرتِ احمدی و دلبرِ رعنای مني

پیِ باده نروم تا که مهِ رويت هست /به خداوند شما باده و صهبای منی

نور مطلق تويی و جلوه الله تويی /شبه پيغمبري و نور به شب های منی

دل به غير از تو سپردن به خدا بی شرميست /که شما مه رو و مه طلعت زيبای منی

به همان عشق پدر،به روی ماهت سوگند /حضرت عشق شما هستی و عقبای منی

منِ مجنون چو سگي بر سرکويت هستم /پسر حضرت ليلايی و ليلای منی

السّلام ای امير عشق و وفا /السّلام و عليک يا عباس

من ز عشقت هميشه مستم چون /روي نام تو بوده ام حساس

السّلام اي قمر جبين جهان /السّلام اي دلاور و سردار

من هميشه دخيلتان هستم /اي که غالبي به هر پيکار

اي علمدار دشت کربُبلا /اي تو ساقي کودکان حسين

اين زبان ز وصفتان قاصر /اي سپهدار بي کرانِ حسين

هيبت علم دلم را برد /علمت ارمني مسلمان کرد

هر چه شد متصّل بر تو /بين دلها هميشه طوفان کرد

عاشقت هستم اي قمر طلعت /کاشف الکرب حضرت ارباب

عاشق نامتان اباصالح /اي تجلّي حق ،دُرِ ناياب

السّلام اي شهنشهِ عالم /السّلام اي دليل عشق و جنون

السّلام اي امير کربُبلا /من ز عشق شما شدم مجنون

السّلام اي کريم و ابنِ کريم /السّلام اي هميشه پابرجا

السّلام اي هميشه پاينده /من فدايت شوم گل زهرا

اي تمام هستي نوکر /شاه عرض و سما تويي ارباب

هر چه دارم ز لطف شماست /اي به شبهاي من رخت مهتاب

لطفتان هميشه و هر دم /شامل حال نوکر بود

گفتن ذکر يا حسينِ شهيد /باعث اشک های مادر بود

شنبه 18 ارديبهشت 1395برچسب:مدح قمر العشيره , :: 18:12 ::  نويسنده : عبد کریم

قصه ي چشمان مستت اي قمر /قصه ي مستي و بد مستي شده

هر که خود را وقف سيماي تو کرد /فارق از نيک و بد هستي شده

تا ابد ديوانه ي رويت منم /بندگي يعني همين ديوانگي

خوش به حال آنکه مجنون تو شد /او چشيده معني مستانگی

مي لبريز ز چشمان قشنگت ساقي /مستيش تا به قيامت برجاست

هر کجا مينگرم عباس است /اثر باده ی چشمان قشنگ سقاست

دلِ من زير علم بي غم شد /علمت باعث پايندگي اسلام است

لب دريا و سواحل خوشِ اهلش باشد /دلِ من زير لواي تو فقط آرام است

همه ي حاصل من عباس است /دين حق سجده به درگاهِ شماست

بگذار آدميان طعنه زدند،باکي نيست /کلب درگاه شما، پادشهِ اين دنياست

خواهی که بگيری، تو نور و برکات

يا طالب عشقی و کمال و حسنات

هر لحظه به ياد حضرت مهدی باش

نذر فرج و سلامتيش صلوات

شنبه 18 ارديبهشت 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار , :: 16:7 ::  نويسنده : عبد کریم

تک سوار دشت تنهايي بيا

اي امير عشق و شيدايي بيا

ما دگر طاقت نداريم اي عزيز

اي تو معنا بخش آقايي بيا

زندگي بي عشقتان بي رونق است

تا نخوردم چوبِ رسوايي بيا

با خلوصم کن تو اي ياابن الحسن

آخرين فرزندِ زهرايي بيا

عشقتان باشد به دل احلا عسل

اي که حلّ هر معمايي بيا

دو شنبه 13 ارديبهشت 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار, :: 19:1 ::  نويسنده : عبد کریم

درد درمان ميشود با ذکر يا مهدی مدد /سخت آسان ميشود با ذکر يا مهدی مدد

بس که آقايم غريب است و ندارد ياوري /چشم گريان ميشود با ذکر يا مهدی مدد

گر که خواهی قلب و دل گيرد جلا /نور باران ميشود با ذکر يا مهدی مدد

گر که خواهي تو ثواب ختم قرآن کريم /فوقِ قرآن ميشود با ذکر يا مهدی مدد

گر بخواهي قلب خود را غرق دين داري کني /غرق ايمان ميشود با ذکر يا مهدي مدد

ای که مينالي چرا بي عشق باشد اين جهان /عشق باران ميشود با ذکر يا مهدی مدد

کس مَپندارد ظهورش سخت و طولاني بُود /کار آسان ميشود با ذکر يا مهدی مدد

درد داریم و ولی کمتر صدايش ميزنيم/درد درمان، ميشود با ذکر يا مهدی مدد

یک شنبه 12 ارديبهشت 1395برچسب:شهادت امام کاظم عليه السلام, :: 23:34 ::  نويسنده : عبد کریم

با دلي شکسته و تني مجروح /زار و تنها ميانِ اغيار است

او ز فحش و بد دهاني دشمن /با دلي غمين و غمبار است

داغ قلبش شده فقط اينکه /دشمنِ پست ،نامِ مادر بُرد

خون ز ساقهاي او سرازير است /ياد آن ضربه ها که بر در خورد

تن بي جان او شده لاغِر /بس که ضربت زدند آقا را

شکر،دخترش نبود آنجا/تا ببيند ،که بد زدند ،بابا را

اثرِ زهرِ دون زمينش زد /ناله ها دارد و تني بي حال

اشک ريزد امامِ کاظمِ ما /بر شهيدِ غريبِ در گودال

پيکرش نحيف شد، امّا باز /روي آن،سُمِ اسب ،جا نگرفت

رويِ سينه اش کسي ننشست /دور رأسش برو بيا نگرفت

یک شنبه 12 ارديبهشت 1395برچسب:مدح مولا اميرالمؤمنين عليه السلام, :: 23:8 ::  نويسنده : عبد کریم

دست برده به شمشير ولي الله است /دارد انگار زمين زير قدم هاي علي ميلرزد

قصد کرده بگشايد درِ خيبر، را او /از نفس هاي ولی قلعه و در ميترسد

تا نگويند کُفر مردم،دستِ خود بر در زد /ناگهان نغمه ي يا فاطمه از او سر زد

در خيبر را يدالله ،چنان کند ز جا /که گمان کرد عدو صاعقه ي محشر زد

هميشه چشم مخلوقات باشد سمتِ خالق

يقين يوسف بُود، مهو رخ زيبایِ قاسم

جمعه 10 ارديبهشت 1395برچسب:مدح مولا به مناسبت فتح خيبر, :: 18:12 ::  نويسنده : عبد کریم

ابر قدرت، فقط مولا اميرالمؤمنين است /همان که پادْشاهِ آسمانها و زمين است

اگر تيغش کسي را لمس کرده /دونيمش کرده ،ضربت آهنين است

علي مسند نشين عرش اعلاست /علي وجهُ الله و حبل المتين است

علي عينُ الله است و بي مثال است /علي ممسوس رب العالمين است

علي با نوکرش مثل برادر /مرام و مشي مولايم چنين است

علي بر هر يتيمي يار و ياور /گذشت و رحمت او بي قرين است

علي شب گرد بين کوچه ها بود /ز حال مستمندان او غمين است

علي با قاتلش هم عدل دارد /مرام و رحمت حق اينچنين است

کمي نان و نمک قوت علي بود /علي با ناتوانان همنشين است

ولاي او ولاي حضرت حق /براي عاشقان حصن حصين است

صداي زنگ درهاي بهشتي /فقط حيدر اميرالمؤمنين است

جمعه 10 ارديبهشت 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار , :: 16:44 ::  نويسنده : عبد کریم

غريب است و ندارد يار و ياور

ولی دارد هوای ما مکرّر

بياييد و بخواهيم از خداوند

ظهورِ التيامِ زخمِ مادر

رفته بودي که بيايي،چه قدر طول کشيد /تا نباشد گلِ لبخند شما بيماريم

شده هر لحظه ي من آهي سرد /تا نيايي گل زهرا به خدا غم داريم

رفته بودي که بيايي چه قدر طول کشيد /نکند حناي من بي رنگ است

چقدر باعث زحمت شده ام مهدي جان /دل من سخت تر از يک سنگ است

رفته بودي که بيايي چه قدر طول کشيد /چشم ما به دوريت عادت کرد

تو نبودي و دلم هر سو رفت /دشمنت عشق تو را غارت کرد

رفته بودي که بيايي چه قدر طول کشيد /حال دل بي تو غم و ماتم شد

آنقَّدر من ز شما دور شدم /دل من سخت چو يک آهن شد

رفته بودي که بيايي چه قدر طول کشيد /حالِ هر لحظه ي ما عصيان شد

آه و افسوس به حالِ منِ زار /حضرتش ز کار من گريان شد

چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395برچسب:کلنا جنودک يازينب, :: 21:38 ::  نويسنده : عبد کریم

عباس ميخوانی خودت را بهر زينب /آيا تو ميدانی اباالفضل علی کيست؟

عباس باشد غيرت الله و دلاور /آيا تو ميداني که غيرت، يا ادب چيست؟

ننگ است،که شيعه دهد بر باد دينش /چون دين حق يکتايي عباس باشد

زشت است، شيعه لال باشد در تهاجم /بايد هميشه روی دين، حساس باشد

بايد هميشه پاسبان دين بمانيم /چون اصل دين مولا اميرالمؤمنين است

وقتی رسد روز ظهورِ صاحب العصر/ نام قشنگ مرتضی بر ما طنين است

اشک های دَم به دَم ،ناله /ضجه هاي بي امان،تا کی؟

بس کن اي عروس مادرم زهرا /دوري از آب و نان، تا کي؟

لااقل بشين تو در سايه /يا نزن به صورتت هر دم

بعد روز دهم شده کارت /ناله و آه و ضجه و ماتم

من بميرم برایِ اصغر تو /بر سرت خاکِ غم تو مَريز

آنقدر چهره ات عوض شده که /به توگفتند، شدي شبيه کنيز

غمِ عالم ميان قلبم هست /ياد لبخند اصغرم ،داغم

ياد آن سرِش به رویِ نی /گشته علّت همين، ماتم

ياد آن لحظه های پايانی /قاتل جان من شده زينب

من ميان خواب می بينم /خنده های حرمله هر شب

بدترين داغ من، خدا داند /عرق شرم شوهرم باشد

خجلتی که او تحمّل کرد /تير و نيزه به پيکرم باشد

چهار شنبه 1 ارديبهشت 1395برچسب:ظهور مولا, :: 23:50 ::  نويسنده : عبد کریم

تا ابد مديون اين لقمه ی پاکت هستم

که مرا غيرِ درِ حيدرِ کرّار نبرد

تا به دنيا آمدم ،اشکی ريخت

او مرا دست اباالفضل علمدار سپرد

کعبه را چون زادگاه حيدر است، ميخواهمش

قبله ی من کعبه نيست،زادگاهِ مرتضاست

کعبه دارد ميشود آماده تا چاکی زند /او گريبان خودش را از برای مرتضی

بَه چه شوری گشته برپا در ميان بيت حق /چون که دارد ميرسد وجه اللهِ بی منتها

جبرئيل و انبيا گرم طواف حرمند /چونکه دارد ميرسد مولا علی روی زمين

آسيه،مريم و حوّا،همگی آمده اند /تا شوند خادمه ی بنت اسد،مادر دين

دست حيدر گشته مشغول ثنای حق تعال /از همان بدو ظهورش غالب است و بی نظير

او اميرالمؤمنين بوده ز آن روز ازل /گشته ابلاغ عموميش به آن روز غدير

حضرت حيدر شدم، ديوانه ات /عشقتان هستیِ من،باشد دليل زندگی

سمت ايوانِ طلايت سجده دارم يا علی /عبد درگاه شما دارد مقام بندگی

کلّ قرآن خدا مجموع در آن نقطه است /نقطه ی با باشد آن خال لب مولا علی

درب خيبر را به يک نيمه اشاره کنده است /حتم دارم گفته آنجا ذکر يا زهرا علی

گشته شيرينیِ اين دنيای من حب علی /عاشق ايوان طلايش اين سگ ناقابل است

گوش کن ای دشمن وجه اللهِ بی منتها /بي ولايش حتم دارم که نمازت باطل است

یک شنبه 29 فروردين 1395برچسب:يا جواد الائمه, :: 16:12 ::  نويسنده : عبد کریم

من گداي پسر شاه خراسان شده ام

من به عشق حرمش صاحب ايمان شده ام

امر کرده که شوم منتظر منجي عشق

در خطش هستم و من گوش به فرمان شده ام

ظهورش بخواه و تکبّر مکن /تکبّر فقط دوری از اين دعاست

که سرگرم خود باشی و زندگی /نگويی به لب صاحبِ من کجاست؟

چه خوش باشد اين زمزمه /که باشد به لب نامِ صاحب زمان

تمام خوشیِ زمان اين بُود /که خدمت کنی بر غريبِ جهان

گدايی درگاه او عزت است /برو معنيش را ز عيسی بپرس

فقط خدمتش کن، همين والسّلام /نگويي چرا؟ و ز من هم نپرس!

برو پاي درسِ امام ششم /که گفته سخن او زِ آخِر زمان

به ما گفته گر درکِ مهدي کني /بشو خادمِ خوبِ صاحب زمان

و در حال حاضر همان کربلاست /حسين زمان طالبِ ياری است

اگر يار او گشته ای مرحبا /و اِلّا جزايت غم و خواری است

همين حرف پايان و مطلب تمام /که اول به خود گويم از اشتياق

که مولای عالم غريب و طريد /چرا زنده مانديم،در اين فراق ؟

جمعه 20 فروردين 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار, :: 12:50 ::  نويسنده : عبد کریم

تا تو نيايی به خدا بهار نيست

اين دل وحشت زده را قرار نيست

دل به کسی غيرِ امامت مده

هيچ کسی برتر از آن، نگار نيست

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد

درباره وبلاگ

با عرض سلام خدمت بازديد کنندگان محترم .اين وبلاگ با موضوعيت اصلي اشعار مذهبي طراحي شده است . براي سهولت در دسترسي به اشعار مورد نظر در قسمت عناوين مطالب شخصيت مورد نظر خود را انتخاب کنيد.ضمنا احاديث مهم و ضروري در قسمت عناوين مطالب قرار داده شده است. آدرس کانال تلگرام @Abdekarim_ir يا علي مدد
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان