عبد کریم
يا محسنُ بحق الحسن،عجل لوليک الفرج

بگويد گر کسی ديده به عالم /گلي زيباتر از لبخند مهدی

بُود در اوج آزادی و عزّت /غلامی که بُود در بند مهدی

گرفتار جمال دلربايت /بُود هر کس که دلبر ميشناسد

چه خواهد آنکه ديده ماه رويت /يقين گوهر شناس ،زَر ميشناسد

امير عالمی و مهربانی /چگونه وصفتان گويم،کريما

تو تفسيري به تکبير و به توحيد /شمایي نور مطلق ،ای رحيما

ندارد عالمی سيمای ماهت /يقين يوسف بُود مخلوق دستت

به تيغِ ابروان جانم به در کن /سر و جانم فدایِ ناز شصتت

مرا يک باده از دست خودتت دِه /که تا روز قيامت مست باشم

دگر فکرم فقط پيش تو باشد /ز روی دلکشت سرمست باشم

مرا يک جرعه از جام يقين ده /که دل مجنونِ سيمای تو گردد

مرا با گوشه چشمت نظر کن /که رام چشم شهلایِ تو گردد

پسر حضرت ليلايی و ليلای منی /به خداوند شما جنت الاعلای منی

عشق اين دل شده ديدار جمالت آقا /حضرت اکبر ليلا همه دنيای منی

پسر ارشد ارباب، علی اکبر جان /افتخارم شده که سرور و آقای منی

دل سرمست من از چهره ی پيغمبری ات /حضرتِ احمدی و دلبرِ رعنای مني

پیِ باده نروم تا که مهِ رويت هست /به خداوند شما باده و صهبای منی

نور مطلق تويی و جلوه الله تويی /شبه پيغمبري و نور به شب های منی

دل به غير از تو سپردن به خدا بی شرميست /که شما مه رو و مه طلعت زيبای منی

به همان عشق پدر،به روی ماهت سوگند /حضرت عشق شما هستی و عقبای منی

منِ مجنون چو سگي بر سرکويت هستم /پسر حضرت ليلايی و ليلای منی

السّلام ای امير عشق و وفا /السّلام و عليک يا عباس

من ز عشقت هميشه مستم چون /روي نام تو بوده ام حساس

السّلام اي قمر جبين جهان /السّلام اي دلاور و سردار

من هميشه دخيلتان هستم /اي که غالبي به هر پيکار

اي علمدار دشت کربُبلا /اي تو ساقي کودکان حسين

اين زبان ز وصفتان قاصر /اي سپهدار بي کرانِ حسين

هيبت علم دلم را برد /علمت ارمني مسلمان کرد

هر چه شد متصّل بر تو /بين دلها هميشه طوفان کرد

عاشقت هستم اي قمر طلعت /کاشف الکرب حضرت ارباب

عاشق نامتان اباصالح /اي تجلّي حق ،دُرِ ناياب

السّلام اي شهنشهِ عالم /السّلام اي دليل عشق و جنون

السّلام اي امير کربُبلا /من ز عشق شما شدم مجنون

السّلام اي کريم و ابنِ کريم /السّلام اي هميشه پابرجا

السّلام اي هميشه پاينده /من فدايت شوم گل زهرا

اي تمام هستي نوکر /شاه عرض و سما تويي ارباب

هر چه دارم ز لطف شماست /اي به شبهاي من رخت مهتاب

لطفتان هميشه و هر دم /شامل حال نوکر بود

گفتن ذکر يا حسينِ شهيد /باعث اشک های مادر بود

شنبه 18 ارديبهشت 1395برچسب:مدح قمر العشيره , :: 18:12 ::  نويسنده : عبد کریم

قصه ي چشمان مستت اي قمر /قصه ي مستي و بد مستي شده

هر که خود را وقف سيماي تو کرد /فارق از نيک و بد هستي شده

تا ابد ديوانه ي رويت منم /بندگي يعني همين ديوانگي

خوش به حال آنکه مجنون تو شد /او چشيده معني مستانگی

مي لبريز ز چشمان قشنگت ساقي /مستيش تا به قيامت برجاست

هر کجا مينگرم عباس است /اثر باده ی چشمان قشنگ سقاست

دلِ من زير علم بي غم شد /علمت باعث پايندگي اسلام است

لب دريا و سواحل خوشِ اهلش باشد /دلِ من زير لواي تو فقط آرام است

همه ي حاصل من عباس است /دين حق سجده به درگاهِ شماست

بگذار آدميان طعنه زدند،باکي نيست /کلب درگاه شما، پادشهِ اين دنياست

خواهی که بگيری، تو نور و برکات

يا طالب عشقی و کمال و حسنات

هر لحظه به ياد حضرت مهدی باش

نذر فرج و سلامتيش صلوات

شنبه 18 ارديبهشت 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار , :: 16:7 ::  نويسنده : عبد کریم

تک سوار دشت تنهايي بيا

اي امير عشق و شيدايي بيا

ما دگر طاقت نداريم اي عزيز

اي تو معنا بخش آقايي بيا

زندگي بي عشقتان بي رونق است

تا نخوردم چوبِ رسوايي بيا

با خلوصم کن تو اي ياابن الحسن

آخرين فرزندِ زهرايي بيا

عشقتان باشد به دل احلا عسل

اي که حلّ هر معمايي بيا

دو شنبه 13 ارديبهشت 1395برچسب:اشعار فراق و انتظار, :: 19:1 ::  نويسنده : عبد کریم

درد درمان ميشود با ذکر يا مهدی مدد /سخت آسان ميشود با ذکر يا مهدی مدد

بس که آقايم غريب است و ندارد ياوري /چشم گريان ميشود با ذکر يا مهدی مدد

گر که خواهی قلب و دل گيرد جلا /نور باران ميشود با ذکر يا مهدی مدد

گر که خواهي تو ثواب ختم قرآن کريم /فوقِ قرآن ميشود با ذکر يا مهدی مدد

گر بخواهي قلب خود را غرق دين داري کني /غرق ايمان ميشود با ذکر يا مهدي مدد

ای که مينالي چرا بي عشق باشد اين جهان /عشق باران ميشود با ذکر يا مهدی مدد

کس مَپندارد ظهورش سخت و طولاني بُود /کار آسان ميشود با ذکر يا مهدی مدد

درد داریم و ولی کمتر صدايش ميزنيم/درد درمان، ميشود با ذکر يا مهدی مدد

یک شنبه 12 ارديبهشت 1395برچسب:شهادت امام کاظم عليه السلام, :: 23:34 ::  نويسنده : عبد کریم

با دلي شکسته و تني مجروح /زار و تنها ميانِ اغيار است

او ز فحش و بد دهاني دشمن /با دلي غمين و غمبار است

داغ قلبش شده فقط اينکه /دشمنِ پست ،نامِ مادر بُرد

خون ز ساقهاي او سرازير است /ياد آن ضربه ها که بر در خورد

تن بي جان او شده لاغِر /بس که ضربت زدند آقا را

شکر،دخترش نبود آنجا/تا ببيند ،که بد زدند ،بابا را

اثرِ زهرِ دون زمينش زد /ناله ها دارد و تني بي حال

اشک ريزد امامِ کاظمِ ما /بر شهيدِ غريبِ در گودال

پيکرش نحيف شد، امّا باز /روي آن،سُمِ اسب ،جا نگرفت

رويِ سينه اش کسي ننشست /دور رأسش برو بيا نگرفت

یک شنبه 12 ارديبهشت 1395برچسب:مدح مولا اميرالمؤمنين عليه السلام, :: 23:8 ::  نويسنده : عبد کریم

دست برده به شمشير ولي الله است /دارد انگار زمين زير قدم هاي علي ميلرزد

قصد کرده بگشايد درِ خيبر، را او /از نفس هاي ولی قلعه و در ميترسد

تا نگويند کُفر مردم،دستِ خود بر در زد /ناگهان نغمه ي يا فاطمه از او سر زد

در خيبر را يدالله ،چنان کند ز جا /که گمان کرد عدو صاعقه ي محشر زد

درباره وبلاگ

با عرض سلام خدمت بازديد کنندگان محترم .اين وبلاگ با موضوعيت اصلي اشعار مذهبي طراحي شده است . براي سهولت در دسترسي به اشعار مورد نظر در قسمت عناوين مطالب شخصيت مورد نظر خود را انتخاب کنيد.ضمنا احاديث مهم و ضروري در قسمت عناوين مطالب قرار داده شده است. آدرس کانال تلگرام @Abdekarim_ir يا علي مدد
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان